عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۵۰۶

۱

تا عشق تو سوخت همچو عودم

یک ذره نماند از وجودم

۲

تا بگذشتی چو باد بر من

بر خاک فتاده در سجودم

۳

یک لحظه ز تو نمی‌شکیبم

خود را صد ره بیازمودم

۴

عشقت چو نشست در دلم ساخت

برخاست ز ره زیان و سودم

۵

از جوهر عشق هر دو عالم

یک ذره ز خویش می‌نمودم

۶

چون نیک به خود نگاه کردم

من خود به میانه در نبودم

۷

چون من به خودی نبود گشتم

آیینه کاینات بودم

۸

گه پردهٔ آسمان گشادم

گه چهرهٔ آفتاب سودم

۹

از بس که بسوختم درین تاب

عطار نیم ولیک عودم

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۴۴۲

نظرات

user_image
سید محسن
۱۴۰۰/۰۹/۲۲ - ۱۱:۴۴:۳۷
عشقت چو نشست در دلم سختدرست است