عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۵۰۷

۱

سواد خط تو چون نافع نظر دیدم

روایتی که ازو رفت معتبر دیدم

۲

مرا چو زلف تو بر حرف می فرو گیرد

حروف زلف تو برخواندم و خطر دیدم

۳

چه گویم از الف وصل تو که هیچ نداشت

من اینکه هیچ نداشت از همه بتر دیدم

۴

تو را میان الف است و الف ندارد هیچ

که من ورای الف هیچ در کمر دیدم

۵

کمند زلف تورا کافتاب دارد زیر

هزار حلقه گرفتار یکدگر دیدم

۶

به حلق آمده جان در درون هر حلقه

هزار عاشق گم کرده پا و سر دیدم

۷

سزد که هندی تو نام نرگس است از آنک

دو هندوی رخ تو نرگس بصر دیدم

۸

چگونه شور نیارم ز آرزوی لبت

کز آرزوی لبت شور در شکر دیدم

۹

ورای دولت وصل تو هیچ دولت نیست

ولی چه سود که آن نیز برگذر دیدم

۱۰

چگونه وصل تو دارم طمع که من خود را

ز تر و خشک لب‌خشک و چشم‌تر دیدم

۱۱

به عالمی که ز وصلت سخن رود آنجا

هزار تشنه به خون غرقه بیشتر دیدم

۱۲

ز مشرقی که ازو آفتاب حسن تو تافت

هزار عرش اگر بود مختصر دیدم

۱۳

چو در صفات توام آبروی می‌بایست

فرید را سخنی همچو آب زر دیدم

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۴۵۱
دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۴۴۲
دیوان عطار به اهتمام و تصحیح تقی تفضلی - فرید الدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۵۰۶

نظرات

user_image
سید محسن
۱۴۰۰/۰۹/۲۲ - ۱۱:۴۷:۳۰
به عالمی که زوصلت سخن رود آنجادرست است