
عطار
غزل شمارهٔ ۵۲
۱
عزم آن دارم که امشب نیم مست
پای کوبان کوزهٔ دردی به دست
۲
سر به بازار قلندر برنهم
پس به یک ساعت ببازم هرچه هست
۳
تا کی از تزویر باشم رهنمای
تا کی از پندار باشم خودپرست
۴
پردهٔ پندار میباید درید
توبهٔ تزویر میباید شکست
۵
وقت آن آمد که دستی برزنم
چند خواهم بودن آخر پایبست
۶
ساقیا درده شرابی دلگشای
هین که دل برخاست غم بر سر نشست
۷
تو مگردان دور تا ما مردوار
دور گردون زیر پای آریم پست
۸
مشتری را خرقه از بر برکشیم
زهره را تا حشر گردانیم مست
۹
همچو عطار از جهت بیرون شویم
بی جهت در رقص آییم از الست
تصاویر و صوت

نظرات
سید وحید اطیابی
پاسخ: با تشکر، وضعیت حاضر از لحاظ وزنی مشکل ندارد. برای تغییر نیازمند استناد به نسخهٔ چاپی هستیم.
فرهاد اشتری
پاسخ: متشکر، به نطر میرسد پیشنهادهای شما میتواند تفاوت نسخهها و نقلها را برساند، در این گونه موارد بر خلاف اشتباهات تایپی یا غلطهای املایی ما متن را تغییر نمیدهیم تا یکدستی اشعار از لحاظ مطابقت با منابع اولیه حفظ شود و حاشیهها آنچه را باید به مخاطب برسانند میرسانند.
طاهره
گیله مرد
بی من
فرخ
مجید
کامران رشتیانی
امین کیخا
امین کیخا
وحید
ناشناس
محمد رشیدی
مژده
بسام
بسام
داوود
ناشناس
ناشناس
علی
کیانوش
سعید
صدرا
صدرا
خسرو
جمال طا۸ر
آرش
سعید
بختیار
مازان
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
خدابخش
پاک فر
آرمان
مهدی
جویا
خاکسار
پاسخ دوستان کم لطف...در این غزل عطار مخاطبی داره که پنج بیت ابتدا را داره به او بیان میکنه (ساقی)...ساقی در ادبیات عرفانی یعنی نجات دهنده و راهنمای رهایی از دام دنیا...تزویر و فخرفروشی و خودپرستی هم از شاخصه های اصلی دنیاپرستی و پستی هستند...می ابزار مستی و مستی نماد رهایی و بی اعتنایی به مادیات ...در نتیجه عطار دراین شعر بطور نمادین این پیام رو برای همه بویژه کسانی که ادعای دیانت و زهد و تقوی و تسبیح از آب کشیدن دارند میرساند :لازمه رسیدن به کمال و معرفت خالص از ابتدا تا انتهای خلقت و در همه ادوار و شرایط جز خلوص و رهایی از دام خویش نیست و عشق حقیقی راه رسیدن است نه زهد ریایی و ظاهرنمایی..یاحق
هیرسا
هیرسا
دکتر صحافیان
هوشنگ گودرزی
درویسی
پاسخ را فرو نگذاشته جای آن باشد که گوییم این کلامبر روان شیخ بادا صد سلام غلامحسین درویشی
امیر میرزا خطر
همایون سلیمانی
یزدانپناه عسکری
Mojtaba Heydari
سعید
نسیم صبح سعادت
مسعود کلانتری