عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۵۴۳

۱

دامن دل از تو در خون می‌کشم

ننگری ای دوست تا چون می‌کشم

۲

از رگ جان هر شبی در هجر تو

سوی چشم خونفشان خون می‌کشم

۳

گرچه چون کاهی شدم از دست هجر

بار غم از کوه افزون می‌کشم

۴

دور از روی تو هر دم بی تو من

محنت و رنج دگرگون می‌کشم

۵

آن همه خود هیچ بود و درگذشت

درد و غم این است کاکنون می‌کشم

۶

من که عطارم یقین می‌باشدم

کین بلا از دور گردون می‌کشم

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۴۶۲

نظرات