عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۵۴۷

۱

خویش را چند ز اندیشه به سر گردانم

وز تحیر دل خود زیر و زبر گردانم

۲

دل من سوختهٔ حیرت گوناگون است

تا کی از فکرت خود سوخته‌تر گردانم

۳

چون درین راه به یک موی خطر نیست مرا

پس چرا خاطر خود گرد خطر گردانم

۴

می نیاید ز جهان هم نفسی در نظرم

گرچه بسیار ز هر سوی نظر گردانم

۵

چون ز دلتنگی و غم در جگرم آب نماند

چند بر چهره ز غم خون جگر گردانم

۶

نیست در مذهب من هیچ به از تنهایی

گر بسی بنگرم و مسئله برگردانم

۷

نان خشکم بود و گر به تکلف بزیم

از دو چشم آب برو ریزم و تر گردانم

۸

آری ای دوست به جز دانهٔ خود نتوان خورد

خویش را فی‌المثل ار مرغ بپر گردانم

۹

تا کی از غصه و غم غصه و غم ای عطار

سر فرو پوش که سرگشته و سرگردانم

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۴۶۴
دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۴۸۱
دیوان عطار نیشابوری (قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات و فتوت نامه) حواشی و تعلیقات م. درویش - فریدالدین عطار نیشابوری - تصویر ۴۸۱

نظرات

user_image
محمد
۱۳۹۴/۱۲/۲۵ - ۰۳:۴۶:۲۸
لطفا درمورد این شعر کنی توضیح دهید...نمیدونم چرا هر بار که میخونمش معنیش برام تازه میشه....خیلی ممنون