
عطار
غزل شمارهٔ ۵۵۳
۱
کجا بودم کجا رفتم کجاام من نمیدانم
به تاریکی در افتادم ره روشن نمیدانم
۲
ندارم من درین حیرت به شرح حال خود حاجت
که او داند که من چونم اگرچه من نمیدانم
۳
چو من گم گشتهام از خود چه جویم باز جان و تن
که گنج جان نمیبینم طلسم تن نمیدانم
۴
چگونه دم توانم زد درین دریای بی پایان
که درد عاشقان آنجا به جز شیون نمیدانم
۵
برون پرده گر مویی کنی اثبات شرک افتد
که من در پرده جز نامی ز مرد و زن نمیدانم
۶
در آن خرمن که جان من در آنجا خوشه میچیند
همه عالم و مافیها به نیم ارزن نمیدانم
۷
از آنم سوخته خرمن که من عمری درین صحرا
اگرچه خوشه میچینم ره خرمن نمیدانم
۸
چو از هر دو جهان خود را نخواهم مسکنی هرگز
سزای درد این مسکین یکی مسکن نمیدانم
۹
چو آن گلشن که میجویم نخواهد یافت هرگز کس
ره عطار را زین غم به جز گلخن نمیدانم
تصاویر و صوت




نظرات
عباس
ایمان
مقصود
محمد زاهدی
احسان
احسان
nima
الف رسته
احسان
احسان ۱
Sokot
مهدی
افسانه چراغی
افسانه چراغی
Mehrshad Mahmoodi
سید محسن
غلامرضا ریاحی
س مشتاق