
عطار
غزل شمارهٔ ۵۷۶
۱
این دل پر درد را چندان که درمان میکنم
گوییا یک درد را بر خود دو چندان میکنم
۲
بلعجب دردی است دردِ عشقِ جانان کاندرو
دردم افزون میشود چندان که درمان میکنم
۳
چند گویی توبه کن از عشق و زین ره باز گرد
چون توانم توبه چون این کار از جان میکنم
۴
از میانِ جان نگیرد عشقِ او هرگز کنار
کز میانِ جان هوای روی جانان میکنم
۵
این عجایب بین که نگذارند در گلخن مرا
وانگهی من عزمِ خلوتگاهِ سلطان میکنم
۶
عشق تو تاوان است بر من چون نیم در خوردِ تو
مردِ عشق خود تویی پس من چه تاوان میکنم
۷
چون دل و جانم به کلّی رازِ عشق تو گرفت
من چرا این راز را از خلق پنهان میکنم
۸
نی خطا گفتم، تو و من کی بود در راه عشق
جملهٔ عالم تویی بر خویش آسان میکنم
۹
تا گهرهای حقیقت فاش کردم در جهان
با دل عطار دلتنگی فراوان میکنم
تصاویر و صوت




نظرات
امیرحسین علی محمدی
..
..