
عطار
غزل شمارهٔ ۵۸۸
۱
ما می از کاس سعادت خوردهایم
در ازل چندین صبوحی کردهایم
۲
با غذای خاک نتوانیم زیست
ما که شرب روح قدسی خوردهایم
۳
عار از آن داریم ازین عالم که ما
در کنار قدسیان پروردهایم
۴
تا که مهر مهر او بر جان زدیم
نقش غیر از لوح دل بستردهایم
۵
هر که این باور نمیدارد ز ما
گو بیا اینک بیان آوردهایم
۶
از برون پرده ما را کس ندید
زانکه ما در اندرون پردهایم
۷
گرچه عطاریم و بوی خوش دهیم
خویشتن را به ز کس نشمردهایم
تصاویر و صوت

نظرات