
عطار
غزل شمارهٔ ۵۹۳
۱
ما درد فروش هر خراباتیم
نه عشوه فروش هر کراماتیم
۲
انگشتزنان کوی معشوقیم
وانگشتنمای اهل طاماتیم
۳
حیلتگر و مهره دزد و اوباشیم
دردیکش و کمزن خراباتیم
۴
در شیوهٔ کفر پیر و استادیم
در شیوهٔ دین خر خرافاتیم
۵
گه مرد کلیسیای و ناقوسیم
گه صومعهدار عزی و لاتیم
۶
گه معتکفان کوی لاهوتیم
گه مستمعان التحیاتیم
۷
گه مست خراب دردی دردیم
گه مست شراب عالم الذاتیم
۸
با عادت و رسم نیست ما را کار
ما کی ز مقام رسم و عاداتیم
۹
ما را ز عبادت و ز مسجد چه
چه مرد مساجد و عباداتیم
۱۰
با این همه مفسدی و زراقی
چه بابت قربت و مناجاتیم
۱۱
برخاست ز ما حدیث ما و من
زیرا که نه مرد این مقاماتیم
۱۲
در حالت بیخودی چو عطاریم
پروانهٔ شمع نور مشکاتیم
تصاویر و صوت


نظرات