
عطار
غزل شمارهٔ ۶
۱
گر سیر نشد تو را دل از ما
یک لحظه مباش غافل از ما
۲
در آتش دل بسر همی گرد
مانندهٔ مرغ بسمل از ما
۳
تر میگردان به خون دیده
هر روز هزار منزل از ما
۴
چون ابر بهار میگری زار
تا خاک ز خون کنی گل از ما
۵
آخر به چه میل همچو خامان
گه گاه بگیردت دل از ما
۶
یا در غم ما تمام پیوند
یا رشتهٔ عشق بگسل از ما
۷
مگریز ز ما اگرچه نامد
جز رنج و بلات حاصل از ما
۸
کز هر رنجی گشاده گردد
صد گنج طلسم مشکل از ما
۹
عطار در این مقام چون است
دیوانهٔ عشق و عاقل از ما
تصاویر و صوت


نظرات
فرهاد اشتری
فرهاد اشتری
نادر..
Ali Salehi