
عطار
غزل شمارهٔ ۶۰
۱
عشق را گوهر ز کانی دیگر است
مرغ عشق از آشیانی دیگر است
۲
هرکه با جان عشق بازد این خطاست
عشق بازیدن ز جانی دیگر است
۳
عاشقی بس خوش جهانی است ای پسر
وان جهان را آسمانی دیگر است
۴
کی کند عاشق نگاهی در جهان
زانکه عاشق را جهانی دیگر است
۵
در نیابد کس زبان عاشقان
زانکه عاشق را زبانی دیگر است
۶
کس نداند مرد عاشق را ولیک
هر گروهی را گمانی دیگر است
۷
نیست عاشق را به یک موضع قرار
هر زمانی در مکانی دیگر است
۸
نی خطا گفتم برون است از مکان
لامکان او را نشانی دیگر است
۹
گرچه عاشق خود در اینجا در میانْست
جای دیگر در میانی دیگر است
۱۰
جوهر عطار در سودای عشق
گویی از بحری و کانی دیگر است
تصاویر و صوت

نظرات
نیکی
وحید
موسی عبداللهی