عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۶۱۶

۱

بیا تا رند هر جایی بباشیم

سر غوغا و رسوایی بباشیم

۲

نمی‌ترسی که همچون خود نمایان

اسیر بند خودرایی بباشیم

۳

اگر در جمع قرایان نشینیم

ز سر تا پای قرایی بباشیم

۴

بیا تا در تماشای خرابات

چو رندان تماشایی بباشیم

۵

چو عقل ما عقیله است آن نکوتر

که عاشق وار سودایی بباشیم

۶

چو در دریای بی پایان فتادیم

همان بهتر که دریایی بباشیم

۷

چو صحرا گشت بر ما آنچه بایست

برون کون صحرایی بباشیم

۸

چو پیدا نیست جای ما چو عطار

همه جایی همه جایی بباشیم

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۵۰۱

نظرات