عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۶۲

۱

مرکب لنگ است و راه دور است

دل را چکنم که ناصبور است

۲

این راه پریدنم خیال است

وین شیوه گرفتنم غرور است

۳

صد قرن چو باد اگر بپویم

هم باد بود که یار دور است

۴

با این همه گر دمی برآرم

بی او همه فسق یا فجور است

۵

دانی تو که سر کافری چیست

آن دم که همی نه در حضور است

۶

بی او نفسی مزن که ناگاه

تیغت زند او که بس غیور است

۷

بگذر ز رجا و خوف کین‌جا

چه جای خیال نار و نور است

۸

جایی است که صد جهان اگر نیست

ور هست نه ماتم و نه سور است

۹

مردی که بدین صفت رسیده است

دایم هم ازین صفت نفور است

۱۰

همچون دریا بود که پیوست

لب خشک بماند از قصور است

۱۱

این حرف ز بی نهایتی رفت

چون زین بگذشت زرق و زور است

۱۲

یک ذره‌گی فرید اینجا

بالای هزار خلد و حور است

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۱۷۵

نظرات

user_image
منصور محمدزاده
۱۳۸۹/۰۸/۱۹ - ۰۳:۲۷:۳۹
خواهشمند است موارد زیر را اصلاح فرمایید:نادرست:بگذر ز رجا و خوف کین‌جاچه جای خیال نار و نور استدرست:بگذر ز رجا و خوف کاین ‌جاچه جای خیال نار و نور است
user_image
غبار ره
۱۴۰۱/۰۱/۳۱ - ۰۹:۲۵:۱۸
در بیت دوم چه بسا اینگونه صحیح تر باشد: این راه بُریدنم خیالست