
عطار
غزل شمارهٔ ۶۲۸
۱
در عشق همی بلا همی جویم
درد دل مبتلا همی جویم
۲
در مان چه طلب کنم که در عشقش
یک درد به صد دعا همی جویم
۳
از صوف صفای دل نمییابم
از درد مغان صفا همی جویم
۴
از خرقه و طیلسان دلم خون شد
زنار و کلیسیا همی جویم
۵
در بحر هزار موج عشق او
غرقه شده و آشنا همی جویم
۶
جانا به لقا چو آفتابی تو
یک ذره از آن بقا همی جویم
۷
تا چند دوم به گرد عالم در
تو با من و من که را همی جویم
۸
تو دست به جان من فرا کرده
من گرد جهان تورا همی جویم
۹
تو در دل و من به گرد عالم در
بنگر که تورا کجا همی جویم
۱۰
عطار شدم ز عطر زلف تو
زان عطر دگر عطا همی جویم
تصاویر و صوت


نظرات