عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۶۳

۱

اگر تو عاشقی معشوق دور است

وگر تو زاهدی مطلوب حور است

۲

ره عاشق خراب اندر خراب است

ره زاهد غرور اندر غرور است

۳

دل زاهد همیشه در خیال است

دل عاشق همیشه در حضور است

۴

نصیب زاهدان اظهار راه است

نصیب عاشقان دایم حضور است

۵

جهانی کان جهان عاشقان است

جهانی ماورای نار و نور است

۶

درون عاشقان صحرای عشق است

که آن صحرا نه نزدیک و نه دور است

۷

در آن صحرا نهاده تخت معشوق

به گرد تخت دایم جشن و سور است

۸

همه دلها چو گلهای شکفته است

همه جان‌ها چو صف‌های طیور است

۹

سراینده همه مرغان به صد لحن

که در هر لحن صد سور و سرور است

۱۰

ازان کم می‌رسد هرجان بدین جشن

که ره بس دور و جانان بس غیور است

۱۱

طریق تو اگر این جشن خواهی

ز جشن عقل و جان و دل عبور است

۱۲

اگر آنجا رسی بینی وگرنه

دلت دایم ازین پاسخ نفور است

۱۳

خردمندا مکن عطار را عیب

اگر زین شوق جانش ناصبور است

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۱۷۶

نظرات