عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۶۴

۱

چه رخساره که از بدر منیر است

لبش شکر فروش جوی شیر است

۲

سر هر موی زلفش از درازی

جهان سرنگون را دستگیر است

۳

قمر ماند از خط او پای در قیر

که در گرد خطش هم جوی قیر است

۴

خطا گفتم مگر مشک ختاست او

که در پیرامن بدر منیر است

۵

خط نو خیزش از سبزی جوان است

که کمتر خط پیشش عقل پیر است

۶

نیاید در ضمیر کس که آن خط

چگونه نوبهاری در ضمیر است

۷

جهان جان سزای وصل او هست

که او در جنب وصل او حقیر است

۸

کجا زو بر تواند خورد عاشق

کزو ناز است و از عاشق نفیر است

۹

مرا از جان گریز است ار بگویم

که یک ساعت از آن دلبر گزیر است

۱۰

مکن ای شمع خوبان ناز چندین

که شمع حسن خوبان زود میر است

۱۱

فرید یک دلت را یک شکر ده

که در صاحب نصابی او حقیر است

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۱۷۶

نظرات

user_image
سید محسن
۱۳۹۹/۰۳/۱۳ - ۱۶:۲۶:۵۱
درود بر شما--فریدا یک دلت را یک شکر دهبنظر درست میاید
user_image
هنگامه حیدری
۱۳۹۹/۰۴/۱۳ - ۱۴:۵۹:۲۵
در بیت یکی مانده به آخر کلمه عشق زاید است:مکن ای شمع خوبان ناز چندین
user_image
هنگامه حیدری
۱۳۹۹/۰۴/۱۳ - ۱۵:۰۰:۴۵
در بیت یکی مانده به آخر واژه عشق زاید است:مکن ای شمع خوبان ناز چندین
user_image
s.Ali
۱۳۹۹/۰۷/۱۷ - ۰۸:۲۲:۲۳
مصرع اول به جای "به"، "که" نوشته شده که باید اشتباه باشهچه رخساره، به از بدتر منیر است. رخساری بهتر از ماه