
عطار
غزل شمارهٔ ۶۴۰
۱
نیست آسان عشق جانان باختن
دل فشاندن بعد از آن جان باختن
۲
عشق را جان دگر باید از آنک
با چنین جان عشق نتوان باختن
۳
نیست آری کار هر تر دامنی
سر در آن ره چون گریبان باختن
۴
هرچه آن دشوار حاصل کردهای
در غم معشوق آسان باختن
۵
شمع را زیباست هر ساعت سری
گاه گریان گاه خندان باختن
۶
تو گدا کژ بازی آخر کی رسی
کج روا در پیش سلطان باختن
۷
کی توانی یوسفی ناکرده گم
عمر ار در ماتم آن باختن
۸
کار یعقوب است از سوز فراق
دیدهای را بیتالاحزان باختن
۹
چون فرید از هرچه باشد مفلست
زان نباید نرد جانان باختن
تصاویر و صوت

نظرات
..