عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۶۴۱

۱

نیست ره عشق را برگ و نوا ساختن

خرقهٔ پیروز را دام ریا ساختن

۲

دلق و عصا را بسوز کین نه نکو مذهبی است

از پی دیدار حق دلق و عصا ساختن

۳

مرغ دلت را که اوست مرغ هوا خواه دوست

لایق عشاق نیست صید هوا ساختن

۴

از فلک بی‌قرار هیچ نیاموختن

در طلب درد عشق پشت دوتا ساختن

۵

مفلس این راه را سلطنت فقر چیست

برگ عدم داشتن راه فنا ساختن

۶

بر سر میدان عشق در خم چوگان دوست

دل به صفت همچو گوی بی سر و پا ساختن

۷

کار تو در بند توست کار بساز و بیا

پیش برون کی شود کار ز ناساختن

۸

زخم خور ار عاشقی زانکه پدیدار نیست

خستگی عشق را هیچ دوا ساختن

۹

تا دل عطار را درد و دوا شد یکی

نیست جز او را به عشق مدح و ثنا ساختن

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۵۱۵

نظرات