
عطار
غزل شمارهٔ ۶۵
۱
هر که را ذرهای ازین سوز است
دی و فرداش نقد امروز است
۲
هست مرد حقیقت ابنالوقت
لاجرم بر دو کون پیروز است
۳
چون همه چیز نیست جز یک چیز
پس بسی سال و ماه یک روز است
۴
صد هزاران هزار قرن گذشت
لیک در اصل جمله یک سوز است
۵
چون پی یار شد چنان سوزی
شب و روزش چو عید و نوروز است
۶
ذرهای سوز اصل میبینم
که همه کون را جگر دوز است
۷
نیست آن سوز از کسی دیگر
بل همان سوز آتشافروز است
۸
سوز معشوق در پس پرده
عاشقان را دلیلآموز است
۹
هرکه او شاهباز این سر نیست
زین طریقت جهنده چون یوز است
۱۰
تو اگر مردی این سخن پی بر
که فرید آنچه گفت مرموز است
تصاویر و صوت


نظرات