
عطار
غزل شمارهٔ ۶۶۴
۱
عشق تو در جان من ای جان من
آتشی زد در دل بریان من
۲
در دل بریان من آتش مزن
رحم کن بر دیدهٔ گریان من
۳
دیدهٔ گریان من پرخون مدار
در نگر آخر بهسوز جان من
۴
سوز جانم بیش ازین ظاهر مکن
گوش میدار این غم پنهان من
۵
درد این بیچاره از حد درگذشت
چارهای ساز و بکن درمان من
۶
خود مرا فرمان کجا باشد ولیک
کج مکن چون زلف خود پیمان من
۷
هرچه خواهی کن تو به دانی از آنک
زاریی باشد نه فرمان زان من
۸
جان عطار از تو در آتش فتاد
آب زن در آتش سوزان من
تصاویر و صوت




نظرات