
عطار
غزل شمارهٔ ۶۸۷
۱
ای جگر گوشهٔ جانم غم تو
شادی هر دو جهانم غم تو
۲
به جهانی که نشان نیست ازو
غم تو داد نشانم غم تو
۳
گر ز مژگانت جراحت رسدم
زود برهاند از آنم غم تو
۴
زان جراحت چه غمم باشد از آنک
بس بود مرهم جانم غم تو
۵
جملهٔ سود و زیانم غم توست
ای همه سود و زیانم غم تو
۶
ز غمت با که برآرم نفسی
که فرو بست زبانم غم تو
۷
گفتم آهی کنم از دست غمت
ندهد هیچ امانم غم تو
۸
گرچه پیش آمدم انگشت زنان
کرد انگشت زنانم غم تو
۹
هست در هر دو جهان تا به ابد
همه پیدا و نهانم غم تو
۱۰
گر درآید به کنار تو فرید
در رباید ز میانم غم تو
تصاویر و صوت


نظرات