عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۶۹۰

۱

ای دلم مستغرق سودای تو

سرمهٔ چشمم ز خاک پای تو

۲

جان من من عاشقم از دیرگاه

عاشق یاقوت جان افزای تو

۳

مانده کرده عالمی دل دیده را

فتنهٔ آن نرگس رعنای تو

۴

گر چنین زیبا نبودی عارضت

دل نبودی این چنین شیدای تو

۵

صد هزاران جان عاشق هر نفس

باد ایثار رخ زیبای تو

۶

از دل من جوی خون بالا گرفت

تا بدیدم قامت و بالای تو

۷

نیست یک ذره تو را پروای خویش

زان شدم یکباره ناپروای تو

۸

دست گیر آخر مرا از بی دلی

غرقه گشتم در بن دریای تو

۹

با تو می‌باید به کام دل مرا

تا بگویم قصهٔ سودای تو

۱۰

قصهٔ عطار چون از سر گذشت

عرضه خواهد داشتن بر رای تو

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۵۴۱

نظرات