عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۶۹۱

۱

ای دل مبتلای من شیفتهٔ هوای تو

دیده دلم بسی بلا آن همه از برای تو

۲

رای مرا به یک زمان جمله برای خود مران

چون ز برای خود کنم چند کشم بلای تو

۳

نی ز برای تو به جان بار بلای تو کشم

عشق تو و بلای جان، جان من و وفای تو

۴

باد جهان بی وفا دشمن من ز جان و دل

گر نکنم ز دوستی از دل و جان هوای تو

۵

پرده ز روی برفکن زانکه بماند تا ابد

جملهٔ جان عاشقان مست می لقای تو

۶

جان و دلی است بنده را بر تو فشانم اینکه هست

نی که محقری است خود کی بود این سزای تو

۷

چشم من از گریستن تیره شدی اگر مرا

گاه و به‌گاه نیستی سرمه ز خاک پای تو

۸

گر ببری به دلبری از سر زلف جان من

زنده شوم به یک نفس از لب جانفزای تو

۹

هست ز مال این جهان نقد فرید نیم جان

می نپذیری این ازو پس چه کند برای تو

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۵۴۲
دیوان عطار به اهتمام و تصحیح تقی تفضلی - فرید الدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۶۵۵
دیوان عطار نیشابوری (قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات و فتوت نامه) حواشی و تعلیقات م. درویش - فریدالدین عطار نیشابوری - تصویر ۵۵۸

نظرات

user_image
موسوی
۱۳۸۹/۰۸/۰۵ - ۰۶:۰۴:۴۴
در بیت پنجم "پرده "ز روی بر فکنکلمه پرده را تصحیح بفرمایید
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
حشمت الله همتی
۱۳۹۹/۰۳/۲۰ - ۰۵:۳۲:۲۳
دفتر پیشکش. ، [هوای تو.] ،: " ای دل مبتلای من، شیفته ی هوای تو"کشت هوای گلشنت، این دل مبتلای توچنگ مزن به خرمنت،شانه مکن به شانه اتباد بَرَد مشک ختن، جانب اولیای توبند دلم بریده است، از قفسش شده رهادر هوس سلسله ی، از دو طرف رهای توخنده کنی به حال من، چشم پر از سؤال من
پاسخ هر سؤال من ، خنده ی دلگشای توخلق شدی که دل بُری، خلق شدم که دل بَرَم داد از این خدای من، وای از آن خدای تواز دل من خبر بگیر، ای همه از تو با خبرسوی تو چشم عالمی، عالم من فدای توکاش شود که یک شبی، سر بکشی سرای منیا که شوم فقط شبی، شمع شب سرای توسر بنهم به شانه ات، شعله کشم به جان خودسوخته ام سحرگهان، سر بنهد به پای تو24 اردیبهشت 99همتی ـ تهران *پ. ن ـ مصرع اول ـ که مطلع یکی از غزلهای زیبای عطار است ـ توسط صفحه اینستاگرام قند پارسی، منتشر شد و درخواست ادامه شعر رو به فرم دلخواه داشتن