
عطار
غزل شمارهٔ ۶۹۷
۱
ای خم چرخ از خم ابروی تو
آفتاب و ماه عکس روی تو
۲
تا به کوی عقل و جان کردی گذر
معتکف شد عقل و جان در کوی تو
۳
کی دهد آن را که بویی دادهای
هر دو عالم بوی یکتا موی تو
۴
در میان جان و دل پنهان شدی
تا نیاید هیچکس ره سوی تو
۵
چون تویی جان و دلم را جان و دل
من ز جان و دل شدم هندوی تو
۶
عشق تو چندان که میسوزد دلم
می نیاید از دلم جز بوی تو
۷
پشت گردانید دایم از دو کون
تا ابد عطار در پهلوی تو
تصاویر و صوت



نظرات
پوریا
پوریا
سید محسن