عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۷۰۰

۱

جانا بسوخت جان من از آرزوی تو

دردم ز حد گذشت ز سودای روی تو

۲

چندین حجاب و بنده به ره بر گرفته‌ای

تا هیچ خلق پی نبرد راه کوی تو

۳

چون مشک در حجاب شدی در میان جان

تا ناقصان عشق نیابند بوی تو

۴

گشتی چو گنج زیر طلسم جهان نهان

تا جز تو هیچکس نبرد ره به سوی تو

۵

در غایت علوی تو ارواح پست شد

کو دیده‌ای که در نظر آرد علوی تو

۶

در وادی غم تو دل مستمند ما

خالی نبود یک نفس از جستجوی تو

۷

بسیار جست و جوی تو کردم که عاقبت

عمرم رسید و می‌نرسد گفت و گوی تو

۸

از بس که انتظار تو کردم به روز و شب

عطار را بسوخت دل از آرزوی تو

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۵۴۶

نظرات

user_image
جعفر
۱۳۹۶/۰۱/۲۷ - ۰۹:۴۳:۴۱
در بیت چهارم مصرع دوم "نبرده" اشتباه است . "نبرد" صحیح است.