عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۷۲۵

۱

ای اَز شراب غفلت مست و خراب مانده

با سایه خو گرفته وز آفتاب مانده

۲

تا چند باشی آخر از حرص نفس کافر

ایمان به باد داده در خورد و خواب مانده

۳

اندیشه کن تو روزی کین خفتگان ره را

گه در حجاب بینی گه در عذاب مانده

۴

آنجا که نقدها را ناقد عیار خواهد

مردان مرد بینی در اضطراب مانده

۵

وانجا که باز خواهند از جان و دل نشانی

هم دل سیاه بینی هم جان خراب مانده

۶

وانجا که عاشقان را از صدق باز پرسند

بس عاشق مجازی کاندر جواب مانده

۷

ای اوفتاده از ره بگشای چشم و بنگر

پیران راه‌بین را سر در طناب مانده

۸

عیسی پاک‌رو را از سوزنی شکسته

حیران میان این ره چون در خلاب مانده

۹

ترسم که هیچ عاشق پیشان ره نبیند

وان ماه‌رخ بماند اندر نقاب مانده

۱۰

در بحر عشق دری است از چشم خلق پنهان

ما جمله غرقه گشته وان در درآب مانده

۱۱

بر آتش محبت از شرح این عجایب

عطار را دل و جان در تف و تاب مانده

تصاویر و صوت

دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۶۱۰
دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۵۵۹

نظرات

user_image
امیر
۱۳۹۶/۱۲/۲۱ - ۱۸:۴۰:۱۴
وانجا که عاشقان را از صدق باز پرسندپیر و مرید بینی کاندر جواب مانده
user_image
علیرضا
۱۳۹۹/۰۸/۱۲ - ۰۱:۱۸:۳۸
استاد شهرام ناظری در سری کارهای رادیویی (مناجات شهرام) این غزل را خوانده اند بسیار زیبا وشنیدنی
user_image
امیرعلی داودپور
۱۳۹۹/۰۹/۰۴ - ۰۸:۱۲:۵۲
آنکه بداند از این یک قطره ای ز دریاتا صبح میبگرید عاشق ز بیم فردایا خنده ای بیاور یا طعنه ای نگه دارهر روز تا قیامت هر شام تا سحرگالطف و عنایتی کن بر دوزخ مجسمکانجا سری بروید هر دم ز شاخ رعناتو جنگ را رها کن بر عاشقان نظر کنشاید عنایتی شد بر غرقگان دریابیمناکم کز این درگذرند آنانکه به گمانشان راه نجات را یافته اند. به گمانشان بر ستونهایی نشسته اند که از بی ستون سست تر است. و آن ستون از رنج تاریخ است. ای مسلمان و ای مسیحی و ای دیندار دیتت را چه چیز جز تیزی شمشیر استوار کرد؟ و تو بر همانی.