
عطار
غزل شمارهٔ ۷۲۷
۱
ای جهانی خلق حیران مانده
تو به زیر پرده پنهان مانده
۲
تو به عزت بر دو عالم تاخته
ما اسیر بند و زندان مانده
۳
عشق تو طوفان و جانها شبنمی
شبنمی در زیر طوفان مانده
۴
تا شده عشق تو در جان معتکف
جان ز سودای تو بیجان مانده
۵
عاشقان مستغرق تو صد هزار
در سواد این بیابان مانده
۶
جان عاشق با وجود عشق تو
از وجود خود پشیمان مانده
۷
همچو عطار آتشیندل خونفشان
در ره تو صد هزاران مانده
تصاویر و صوت


نظرات