
عطار
غزل شمارهٔ ۷۳۰
۱
ای زلف تو دام ماه افکنده
ره بینان را ز راه افکنده
۲
زهاد زمانه را سر زلفت
در معرض صد گناه افکنده
۳
دل پیش رخت به جان کمر بسته
جان پیش لبت کلاه افکنده
۴
عشق لب لعل تو هزار آتش
در جان گدا و شاه افکنده
۵
خط تو کزوست خون جان من
در دیدهٔ عقل کاه افکنده
۶
در یک ساعت هزار آتش را
رویت به خط سیاه افکنده
۷
تو یوسف عالم و زنخدانت
دل برده و جان به چاه افکنده
۸
تو خسرو دلبران و روی تو
صد مشعله در سپاه افکنده
۹
دل در سر زلف دلربای تو
باری است به جایگاه افکنده
۱۰
عطار چو شاهی رخت دیده
رخ طرح نهاده شاه افکنده
تصاویر و صوت


نظرات