عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۷۳۹

۱

دوش وقت صبح چون دل داده‌ای

پیشم آمد مست ترسازاده‌ای

۲

بی دل و دینی سر از خط برده‌ای

بی سر و پایی ز دست افتاده‌ای

۳

چون مرا از خواب خوش بیدار کرد

گفت هین برخیز و بستان باده‌ای

۴

من ز ترسازاده چون می بستدم

گشتم از می بستدن دل داده‌ای

۵

چون شراب عشق در دل کار کرد

دل شد از کار جهان چون ساده‌ای

۶

در زمان زنار بستم بر میان

در صف مردان شدم آزاده‌ای

۷

نیست اکنون در خرابات مغان

پیش او چون من به سر استاده‌ای

۸

نیست چون عطار در دریای عشق

در ز چشم درفشان بگشاده‌ای

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۵۶۶
دیوان عطار به اهتمام و تصحیح تقی تفضلی - فرید الدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۳

نظرات