عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۷۴۲

۱

ای که ز سودای عشق بی سر و پا مانده‌ای

بر سر این راه دور خفته چرا مانده‌ای

۲

ای دل غافل بدانک منتظر توست دوست

آه که آگه نه‌ای کز که جدا مانده‌ای

۳

جملهٔ مردان راه، راه گرفتند پیش

زان همه چون کس نماند پس تو که را مانده‌ای

۴

هیچ وفا نبودت گر بودت صبر ازو

جان و دل ایثار کن گر به وفا مانده‌ای

۵

خفتهٔ غفلت شدی می‌نشناسی که تو

از پی هستی خویش در چه بلا مانده‌ای

۶

هستی تو بند توس نیستیی برگزین

زانکه لقا رو نبست تا به بقا مانده‌ای

۷

دوش درآمد به جان سلطنت عشق و گفت

درد تو خواهیم ما تا تو گدا مانده‌ای

۸

عافیت و عشق ما نیست بهم سازگار

هیچ ممان آن خویش گر تو به ما مانده‌ای

۹

ای دل عطار خیز نیستیی برگزین

زانکه ز هستی خویش بی سر و پا مانده‌ای

تصاویر و صوت

دیوان عطار نیشابوری (قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات و فتوت نامه) حواشی و تعلیقات م. درویش - فریدالدین عطار نیشابوری - تصویر ۵۸۶
دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۶۲۳
منتخب اشعار شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری (غزلیات، قصاید، منطق الطیر، مصیبت نامه، الهی نامه، اسرار نامه، خسرو نامه، مختار نامه) به اهتمام و تصحیح دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۰۵
دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۵۶۷

نظرات