
عطار
غزل شمارهٔ ۷۵۴
۱
عشق را گر سری پدیدستی
این در بسته را کلیدستی
۲
نرسد هیچکس به درگه عشق
کاشکی هیچ کس رسیدستی
۳
یا اگر کس به پیشگه نرسد
اثر آن ز دور دیدستی
۴
لیک عالم ز عشق موج زن است
ورنه عاشق نیارمیدستی
۵
در دل ار نیستی تسلی عشق
بارها زین قفس پریدستی
۶
در بیابان عشق نعرهزنان
بی سر و پای میدویدستی
۷
گاه چون خاک میفتادستی
گاه چون باد میوزیدستی
۸
به یکی آه آتشین در راه
پرده از پیش بر دریدستی
۹
در میان شرابخانهٔ عشق
بی دهان قطرهای چشیدستی
۱۰
تا صبوح ابد چو دلشدگان
نعرهٔ عشق بر کشیدستی
۱۱
دل عطار را درین معنی
به سخن روح پروریدستی
تصاویر و صوت

نظرات
سید محسن