
عطار
غزل شمارهٔ ۷۶۰
۱
درج یاقوت درفشان کردی
دیو بودی و قصد جان کردی
۲
شکری خواستم از لعل لبت
هر دو لب را شکرستان کردی
۳
گفتم این لحظه یافتم شکری
روی از آستین نهان کردی
۴
وا گرفتی ز بیدلی شکری
با چنین لب چرا چنان کردی
۵
از سبک روحی تو این نسزد
گر تو بر خشم سر گران کردی
۶
عشوه دادی مرا در اول کار
دلم از وصل شادمان کردی
۷
آخر کار چون ز دست شدم
چشمم از هجر خونفشان کردی
۸
ریختی تیر غمزه بر رویم
تا مرا پشت چون کمان کردی
۹
چون دلم پیش خود هدف دیدی
دل من بد بتر از آن کردی
۱۰
آن چه کردی ز جور با عطار
شیوهٔ دور آسمان کردی
تصاویر و صوت


نظرات