عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۷۷۳

۱

هم تن مویم از آن میان که نداری

تنگ دلم مانده زان دهان که نداری

۲

ننگری از ناز در زمین که دمی نیست

سر ز تکبر بر آسمان که نداری

۳

من چه بلایی است هر نفس که ندارم

تو چه نکویی است هر زمان که نداری

۴

هرچه بباید ز نیکویی همه هستت

مثل بماند است در جهان که نداری

۵

نام وفا می‌بری و هیچ وفایی

از تو نیاید بدان نشان که نداری

۶

گفته بدی عاقبت وفای تو آرم

این ننیوشم از این زبان که نداری

۷

یک شکرم ده که سود بنده در آن است

زانکه بسی افتد این زیان که نداری

۸

گرچه شکر داری و قیاس ندارد

هست چو ندهی به کس چنان که نداری

۹

گفته بدی خون تو به درد بریزم

تا برهی تو ز نیم جان که نداری

۱۰

تو نتوانی به خون من کمری بست

خاصه کمر بر چنان میان که نداری

۱۱

بر تن عطار کز غمت چو کمانی است

چند کشی آخر این کمان که نداری

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۵۸۴
منتخب اشعار شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری (غزلیات، قصاید، منطق الطیر، مصیبت نامه، الهی نامه، اسرار نامه، خسرو نامه، مختار نامه) به اهتمام و تصحیح دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۱۱
دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۶۴۸

نظرات