عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۷۸

۱

غم بسی دارم چه جای صد غم است

زانکه هر موییم در صد ماتم است

۲

غم نباشد کانچه پیشان است و پس

کم ز کم نبود نصیبم زان کم است

۳

عالمی است اشراق نور آفتاب

کور را زانچه اگر صد عالم است

۴

عالمی دردست بر جانم ولی

چون ازوست این درد جانم خرم است

۵

درد زخم او کشیدن خوش بود

گر پس از صد زخم او یک مرهم است

۶

گر بسی عمرم بود تا جان بود

آن من گر هست عمری یک دم است

۷

گر کسی را آن دم اینجا دست داد

او خلیفه‌زاده‌ای از آدم است

۸

ور کسی زان دم ندارد آگهی

مرده‌دل زاد است اگر از مریم است

۹

بی‌خیال و صورت وهم و قیاس

چیست آن دم، شیر و روغن درهم است

۱۰

نی که دایم روغن است و شیر نه

زانکه گر شیر است بس نامحرم است

۱۱

گر فرید این جایگه با خویش نیست

آن دمش در پردهٔ جان همدم است

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۱۸۴

نظرات

user_image
هنگامه حیدری
۱۳۹۹/۰۴/۱۳ - ۱۶:۰۹:۲۵
مصراع اول بیت چهارم به این شکل صحیح است:عالمی درد ست بر جانم ولی