عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۷۸۶

۱

چون خط شبرنگ بر گلگون کشی

حلقه در گوش مه گردون کشی

۲

گر ببینی روی خود در خط شده

سرکشی و هر زمان افزون کشی

۳

گفته بودی در خط خویشت کشم

تا لباس سرکشی بیرون کشی

۴

خط تو بر ماه و من در قعر چاه

در خط خویشم ندانم چون کشی

۵

گر بریزی بر زمین خونم رواست

بلکه آن خواهم که تیغ اکنون کشی

۶

لیک زلفت از درازی بر زمین است

خون شود جانم اگر در خون کشی

۷

می‌کشی در خاک زلفت تا مرا

هر نفس در بند دیگرگون کشی

۸

چون منم دیوانه تو زنجیر زلف

می‌کشی تا بر من مجنون کشی

۹

دام مشکین می‌نهی عطار را

تا به دام مشکش از افسون کشی

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۵۹۲

نظرات