عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۷۹۱

۱

گر یک شکر از لعلت در کار کنی حالی

صد کافر منکر را دین‌دار کنی حالی

۲

ور زلف پریشان را درهم فکنی حلقه

تسبیح همه مردان زنار کنی حالی

۳

روزی که ز گلزاری بی روی تو گل چینم

گلزار ز چشم من گلزار کنی حالی

۴

چون دیدهٔ من هر دم گلبرگ رخت بیند

از ناوک مژگانش پر خار کنی حالی

۵

صد گونه جفا داری چون روی مرا بینی

بر من به جوانمردی ایثار کنی حالی

۶

صد بلعجبی دانی کابلیس نداند آن

ما را چو زبون بینی در کار کنی حالی

۷

بردی دلم از من جان چون با تو کنم دعوی

خود را عجمی سازی انکار کنی حالی

۸

چون صبح صبا زان‌رو در خاک کفت مالد

کز بوی سر زلفش عطار کنی حالی

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۵۹۵
دیوان عطار به اهتمام و تصحیح تقی تفضلی - فرید الدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۷۴۰
دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۶۶۲

نظرات

user_image
سید محسن
۱۴۰۲/۰۲/۲۶ - ۱۳:۵۳:۲۰
در بیت سوم --مصرع دومگلزار زچشم من گل  زار کنی حالی--و یا  گل  زار  زچشم من گلزار کنی حالیدرست به نظر میرسد--تا نظر ادیبان چه باشد؟
user_image
سید محسن
۱۴۰۲/۰۹/۰۵ - ۰۷:۲۳:۴۵
در بیت چهارم--از ناوک چشمانم پر خار کنی حالی--پیشنهاد می شود