عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۸۰

۱

خاصیت عشقت که برون از دو جهان است

آن است که هرچیز که گویند نه آن است

۲

برتر ز صفات خرد و دانش و عقل است

بیرون ز ضمیر دل و اندیشهٔ جان است

۳

بینندهٔ انوار تو بس دوخته چشم است

گویندهٔ اسرار تو بس گنگ زبان است

۴

از وصف تو هر شرح که دادند محال است

وز عشق تو هر سود که کردند زیان است

۵

در پردهٔ پندار چو بازی و خیال است

جز عشق تو هر چیز که در هر دو جهان است

۶

گر عقل نشان است ز خورشید جمالت

یک ذره ز خورشید، فلک مژده‌رسان است

۷

یک ذرهٔ حیران شده را عقل چو داند

کز جملهٔ خورشید فلک چند نشان است

۸

چو عقل یقین است که در عشق عقیله است

بی شک به تو دانست تو را هر که بدان است

۹

در راه تو هرکس به گمانی قدمی زد

وین شیوه کمانی نه به بازوی گمان است

۱۰

چه سود که نقاش کشد صورت سیمرغ

چون در نفس باز پس انگشت گزان است

۱۱

گرچه بود آن صورت سیمرغ ولیکن

چون جوهر سیمرغ به عینه نه همان است

۱۲

فی‌الجمله چه زارم، چکنم، قصه چه گویم

کان اصل که جان است هم از خویش نهان است

۱۳

عطار که پی برد بسی دانش و بینش

اندر پی آن است که بالای عیان است

تصاویر و صوت

دیوان عطار نیشابوری (قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات و فتوت نامه) حواشی و تعلیقات م. درویش - فریدالدین عطار نیشابوری - تصویر ۱۹۹
دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۱۸۶
دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۹۲۸

نظرات

user_image
منوچهر تقوی بیات
۱۳۹۲/۰۴/۱۰ - ۱۷:۲۲:۰۶
عشق پدیده ای است حسی که در هر لحظه در حال تکوین است و هیچ نقاشی نمی تواند آن را به تجسم درآورد
user_image
محسن جهان
۱۴۰۱/۰۴/۰۵ - ۰۴:۲۸:۲۹
تفسیر بیت ۵: جناب عطار در وصف ذات اقدس الهی می‌فرماید:  به جز عشق به پروردگار عالم‌، هر آنچه که در دو جهان فانی و باقی می‌توان تصور کرد مانند بازی و خیالی است که در پرده ذهن پنداشته می‌شود.
user_image
محسن جهان
۱۴۰۱/۰۸/۰۳ - ۰۵:۴۴:۳۱
تفسیر ابیات ۱ و ۲ فوق: جناب عطار در این دوبیتی در وصف صفات الهی و خطاب به حضرت باریتعالی می‌فرماید: ذات و خوی عشق تو را نمی‌توان در حیطه جهان فانی و باقی تعریف کرد. و هر آنچه در توصیف آن گویند اشتباه بوده و خارج از درک عقل ذهنی بشر است. دلدادگی و شیفتگی عشق به تو والاتر از آنست که به بیان آمده و یا عقل و خرد انسان آنرا متصور کند. و بطور کلی خارج از اندیشه و افکار جان مادی است.  تنها با تسلیم و زنده شدن به جوهر و فطرت اولیه، و از جنس عدم شدن این معانی قابل دریافت است.