
عطار
غزل شمارهٔ ۸۰۰
۱
ای روی تو فتنهٔ جهانی
مبهوت تو هر کجا که جانی
۲
کرده سر زلف پر فریبت
از هر سر مویم امتحانی
۳
در چشم زدی ز دست بر هم
چشمت به کرشمهای جهانی
۴
ابروی تو رستها چو تیراست
بر زه که کند چنان کمانی
۵
طراری را طراوتی نیست
با طرهٔ چون تو دلستانی
۶
ندهد مه و مهر نور هرگز
بی عارض چون تو مهربانی
۷
در دل بردن به خوبی تو
هرگز ندهد کسی نشانی
۸
خورشید رخ تو را کند ذکر
هر ذره اگر شود زبانی
۹
تا من سگ تو شدم نماندست
از قالب من جز استخوانی
۱۰
من خاک توام مرا چنین خوار
در خون مفکن به هر زمانی
۱۱
در عشق تو چستتر ز عطار
مرغی نپرد ز آشیانی
تصاویر و صوت



نظرات
سید محسن