
عطار
غزل شمارهٔ ۸۰۶
۱
ای ساقی از آن قدح که دانی
پیش آر سبک مکن گرانی
۲
یک قطره شراب در صبوحی
باشد که به حلق ما چکانی
۳
زان پیش خمار در سر آید
یک باده به دست ما رسانی
۴
بگذر تو ز خویش و از قرابات
پیش آر قرابهٔ مغانی
۵
در عقل مغیش تا نبینی
وز علم مجوس تا نخوانی
۶
کین جای نه جای قیل و قال است
کافسانه کنی و قصه خوانی
۷
این جای مقام کم زنان است
تو مرد ردا و طیلسانی
۸
ساقی تو بیا و بر کفم نه
یک کوزهٔ آب زندگانی
۹
یک قطرهٔ درد اگر بنوشی
یابی تو حیات جاودانی
۱۰
ساقی شو و راوقی در انداز
زان لعل چو در که میچکانی
۱۱
عطار بیا ز پرده بیرون
تا چند سخن ز پرده رانی
تصاویر و صوت



نظرات