عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۸۰۸

۱

خاک کوی توام تو می‌دانی

خاک در روی من چه افشانی

۲

سر نگردانم از ره تو دمی

گر به خون صد رهم بگردانی

۳

با چو من کس که ناتوان توام

بتوان کرد هرچه بتوانی

۴

گر به خونم درافکنی ز درت

بر نگیرم ز خاک پیشانی

۵

سر مهر غم تو در دل من

راز عشقت بس است پنهانی

۶

گر به رویم نظر کنی نفسی

همه از روی من فرو خوانی

۷

من ز درمان به جان شدم بیزار

جان من درد توست می‌دانی

۸

گر مرا درد تو نخواهد بود

سر بگردانم از مسلمانی

۹

هیچ درمان مرا مکن هرگز

که نیم جز به درد ارزانی

۱۰

گفته بودی که دل ز تو ببرم

که ز دلداری و پریشانی

۱۱

نتوانی که دل ز من ببری

دل چگونه بری چو درمانی

۱۲

من ز عطار جان بخواهم برد

برهد از هزار حیرانی

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۶۰۵

نظرات