عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۸۱۱

۱

ای هجر تو وصل جاودانی

واندوه تو عین شادمانی

۲

در عشق تو نیم ذره حسرت

خوشتر ز حیات جاودانی

۳

بی یاد حضور تو زمانی

کفر است حدیث زندگانی

۴

صد جان و هزار جان نثارت

آن لحظه که از درم برانی

۵

کار دو جهان من برآید

گر یک نفسم به خویش خوانی

۶

با خوندان و راندنم چه کار است

خواه این کن و خواه آن تو دانی

۷

گر قهر کنی سزای آنم

ور لطف کنی برای آنی

۸

صد دل باید به هر زمانم

تا تو ببری به دلستانی

۹

گر بر فکنی نقاب از روی

جبریل سزد به جان‌فشانی

۱۰

کس نتواند جمال تو دید

زیرا که ز دیده بس نهانی

۱۱

نی نی که به جز تو کس نبیند

چون جمله تویی بدین عیانی

۱۲

در عشق تو گر بمرد عطار

شد زندهٔ دایم از معانی

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۶۰۷

نظرات