
عطار
غزل شمارهٔ ۸۲۳
۱
هر نفسی شور عشق در دو جهان افکنی
آتش سودای خویش در دل و جان افکنی
۲
جان و دل خسته را ز آرزوی خویشتن
گه به خروش آوری گه به فغان افکنی
۳
گر به سر کوی خویش پردهٔ عشاق را
گل کنی از خاک و خون کار به جان افکنی
۴
گر بگشایی ز بند گوهر دریای عشق
بی دل و جان صد هزار سر عیان افکنی
۵
هر نفسی روی خویش باز بپوشی به زلف
تا دل عطار را در خفقان افکنی
تصاویر و صوت


نظرات