
عطار
غزل شمارهٔ ۸۲۸
۱
تا در سر زلف تاب بینی
دل در بر من خراب بینی
۲
گر آتش عشق بر فروزم
بس دل که برو کباب بینی
۳
گر پرده ز روی خود گشایی
بس رخ که به خون خضاب بینی
۴
دل بر در انتظار یابی
جان در ره اضطراب بینی
۵
در مجلس عشق عاشقان را
از خون جگر شراب بینی
۶
هین روی چو آفتاب بنمای
تا دل ز غمش به تاب بینی
۷
در آیینه حبذا بخندی
تا صبح بر آفتاب بینی
۸
در آب نگر ببین جمالت
تا آتش اندر آب بینی
۹
خوابت نبرد شبی به سالی
گر روی مرا به خواب بینی
۱۰
عطار بهکل ز دل فرو شو
فریاد رس ار به خواب بینی
تصاویر و صوت



نظرات
سید محسن