عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۸۳۶

۱

نگاری مست لایعقل چو ماهی

درآمد از در مسجد پگاهی

۲

سیه زلف و سیه چشم و سیه دل

سیه گر بود و پوشیده سیاهی

۳

ز هر مویی که اندر زلف او بود

فرو می‌ریخت کفری و گناهی

۴

درآمد پیش پیر ما به زانو

بدو گفت ای اسیر آب و جاهی

۵

فسردی همچو یخ از زهد کردن

بسوز آخر چو آتش گاهگاهی

۶

چو پیر ما بدید او را برآورد

ز جان آتشین چون آتش آهی

۷

ز راه افتاد و روی آورد در کفر

نه رویی ماند در دین و نه راهی

۸

به تاریکی زلف او فرو ریخت

به دست آورد از آب خضر چاهی

۹

دگر هرگز نشان او ندیدم

که شد در بی نشانی پادشاهی

۱۰

اگر عطار با او هم برفتی

نیرزیدش عالم برگ کاهی

تصاویر و صوت

دیوان عطار به اهتمام و تصحیح تقی تفضلی - فرید الدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۷۷۶
دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۶۲۱
دیوان عطار نیشابوری (قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات و فتوت نامه) حواشی و تعلیقات م. درویش - فریدالدین عطار نیشابوری - تصویر ۶۴۲
دیوان غزلیات و قصاید عطار به کوشش دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۶۹۶

نظرات

user_image
mehdi nasiri
۱۳۹۹/۰۱/۱۷ - ۲۳:۴۵:۲۴
بیت آخر چنین است:اگر عطّار با او هم برفتینیرزیدیش عالَم برگِ کاهیص 684 چاپ تقی تفضلی
user_image
سید محسن
۱۴۰۲/۰۲/۲۸ - ۱۵:۲۶:۵۵
فرمایش آقا مهدی درست است