عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۸۴۳

۱

ز عشقت سوختم ای جان کجایی

بماندم بی سر و سامان کجایی

۲

نه جانی و نه غیر از جان چه چیزی

نه در جان نه برون از جان کجایی

۳

ز پیدایی خود پنهان بماندی

چنین پیدا چنین پنهان کجایی

۴

هزاران درد دارم لیک بی تو

ندارد درد من درمان کجایی

۵

چو تو حیران خود را دست گیری

ز پا افتاده‌ام حیران کجایی

۶

ز بس کز عشق تو در خون بگشتم

نه کفرم ماند و نه ایمان کجایی

۷

بیا تا در غم خویشم ببینی

چو گویی در خم چوگان کجایی

۸

ز شوق آفتاب طلعت تو

شدم چون ذره سرگردان کجایی

۹

شد از طوفان چشمم غرقه کشتی

ندانم تا درین طوفان کجایی

۱۰

چنان دلتنگ شد عطار بی تو

که شد بر وی جهان زندان کجایی

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۶۲۵

نظرات

user_image
امیدوار
۱۴۰۰/۰۴/۱۳ - ۱۰:۲۴:۵۲
بیت سوم اشاره مستقیم دارد به شاه بیت محمود شبستری  جهان جمله فروغ نور حق دان حق اندر وی ز پیدایی ست پنهان
user_image
محسن جهان
۱۴۰۱/۰۴/۱۴ - ۰۲:۲۵:۲۲
جناب عطار خطاب به پروردگار می‌فرماید: جانی که در بدن دارم و غیر از آن که تمامی هستی را شامل می‌شود تو به من عطا کردی، و در عین حال نه در جان و نه در بیرون آن با این چشم ظاهری نمی‌توانم تو را بیابم.   وجود تو به سبب جهان‌شمولی در ذات تمام مخلوقات از نظرها پنهان مانده است، و چگونه می‌توان در پیدا و پنهان تو رو یافت. پروردگارا به سبب جدایی از تو از روز ازل مبتلا به هزاران درد و رنج شده‌ام، که درمانی برای آن به جز وصل تو وجود ندارد.
user_image
یوسف شیردلپور
۱۴۰۲/۰۷/۰۱ - ۰۰:۴۱:۳۳
درود برشما آقامحسن جهان چه زیبا تمثیل زدی به غزل حضرت عطار و پروردگار یاد این شعر روح خدا حضرت مولانا افتادم   در دو چشم من نشین ای آن که از من من تری تا قمر را وانمایم کز قمر روشن تری واقعاکه این شاعران کاری کرد ند کارستان  چقدر ما در ادبیات خوشبتیم که چنین شاعران گران بهایی داریم چه از گذشته چه  معاصر  مانا باشید ❣️❣️✋