عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۸۴۹

۱

ترسا بچه‌ایم افکند از زهد به ترسایی

اکنون من و زناری در دیر به تنهایی

۲

دی زاهد دین بودم سجاده نشین بودم

ز ارباب یقین بودم سر دفتر دانایی

۳

امروز دگر هستم دُردی کشم و مستم

در بتکده بنشستم دین داده به ترسایی

۴

نه محرم ایمانم نه کفر همی‌دانم

نه اینم و نه آنم تن داده به رسوایی

۵

دوش از غم فکر و دین یعنی که نه آن نه این

بنشسته بُدم غمگین شوریده و سودایی

۶

ناگه ز درونِ جان در داد ندا جانان

کای عاشق سرگردان تا چند ز رعنایی ؟

۷

روزی دو سه گر از ما گشتی تو چنین تنها

باز آی سوی دریا تو گوهر دریایی

۸

پس گفت در این معنی نه کفر نه دین اولی

برتر شو ازین دعوی گر سوختهٔ مایی

۹

هرچند که پر دَردی کی محرم ما گردی ؟

فانی شو اگر مردی تا محرم ِ ما آیی

۱۰

عطار چه دانی تو؟ وین قصه چه خوانی تو؟

گر هیچ نمانی تو اینجا شوی آنجایی

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۶۲۸
منتخب اشعار شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری (غزلیات، قصاید، منطق الطیر، مصیبت نامه، الهی نامه، اسرار نامه، خسرو نامه، مختار نامه) به اهتمام و تصحیح دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۲۵

نظرات

user_image
آرش
۱۳۹۵/۰۲/۲۸ - ۱۱:۲۳:۵۸
سلاممصرع دوم بیت هشت «برتر شو» صحیح می‌باشد.کل شعر از روی تصحیح تقی تفضلی، (صفحۀ 695) انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهاردم، 1392:ترسابچه‌ایم افکند از زُهد به ترساییاکنون من و زُنّاری در دِیر به تنهاییدی زاهد دین بودم سجاده‌نشین بودمز ارباب یقین بودم سر دفتر داناییامروز دگر هستم دُردی‌کشم و مستمدر بتکده بنشستم دین داده به ترسایینه مَحرَم ایمانم نه کُفر همی دانمنه اینم و نه آنم تن داده به رسواییدوش از غم کفر و دین یعنی که نه آن نه اینبنشسته بدم غمگین شوریده و سوداییناگه ز درون جان در داد ندا جانانکای عاشق سرگردان تا چند ز رعناییروزی دو سه گر از ما گشتی تو چنین تنهاباز آی سوی دریا تو گوهر دریاییپس گفت در این معنی نه کفر نه دین اولیبرتر شو ازین دعوی گر سوختهٔ ماییهرچند که پر دردی کی محرم ما گردیفانی شو اگر مردی تا مَحرم ما آییعطّار چه دانی تو وین قصّه چه خوانی توگر هیچ نمانی تو اینجا شوی آنجایی
user_image
نادر..
۱۳۹۷/۰۴/۱۶ - ۱۱:۳۷:۵۵
هرچند که پر دردیکی محرم ما گردیفانی شو اگر مردیتا محرم ما آیی...
user_image
سید محسن
۱۴۰۲/۰۹/۰۵ - ۰۸:۰۲:۴۷
درود بر ادیبان--در زمان عطار وصف زیبائی و رعنائی پسران یک رسم عمومی و معمولی بوده و در قران هم وصف(غلمان)شده است--این توصیفات نشانه هم جنس گرائی و از این قبیل نبوده و اگر هم رسمی این چنین بین مردم رایج بوده عمومیت نداشته و قبیح هم بوده است