عطار

عطار

غزل شمارهٔ ۸۵۱

۱

چون روی بود بدان نکویی

نازش برود به هرچه گویی

۲

رویی که ز شرم او درافتاد

خورشید فلک به زرد رویی

۳

چون در خور او نمی‌توان شد

بر بوی وصال او چه پویی

۴

خون می‌خور و پشت دست می‌خای

گر در ره درد مرد اویی

۵

جانان به تو باز ننگرد راست

تا دست ز جان و دل نشویی

۶

تو ره نبری تو تا تویی تو

تا کی تو تویی تویی و تویی

۷

چیزی که ازو خبر نداری

گم ناشده از تو چند جویی

۸

گر گویندت چه گم شد از تو

ای غره به خویشتن چه گویی

۹

باری بنشین گزاف کم‌گوی

بندیش که در چه آرزویی

۱۰

عطار کجا رسی به سلطان

زیرا که کم از سگان کویی

تصاویر و صوت

دیوان عطار به کوشش بدیع الزمان فروزانفر - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۶۲۹
دیوان عطار به اهتمام و تصحیح تقی تفضلی - فرید الدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۷۸۹
دیوان عطار نیشابوری (قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات و فتوت نامه) حواشی و تعلیقات م. درویش - فریدالدین عطار نیشابوری - تصویر ۶۴۹

نظرات