عطار

عطار

(۱۳) مناجات آن بزرگ با حق تعالی

۱

سحرگاهی بزرگی در مناجات

زبان بگشاد وگفت ای قایم الذات

۲

من از تو راضیم هم روز و هم شب

تو از من نیز راضی باش یا رب

۳

چنین گفت او که آوازی شنیدم

که در دعوی ترا کذّاب دیدم

۴

اگر خود بودئی راضی ز ما تو

زما کی جستئی هرگز رضا تو

۵

اگر راضی شدی از ما تو مجنون

رضای ما چرا جستی تو اکنون

۶

کسی کو در رضا عین کمالست

چو راضیست او رضا جستن محالست

۷

اگر تو راضئی از ما چه جوئی

وگرنه خویش را راضی چه گوئی

۸

رضا ده صبر کن بنشین و مخروش

چه سودا می‌پزی مستیز و کم جوش

۹

زمانی در تمّنای محالی

زمانی در جوال صد خیالی

۱۰

سخن می‌نشنوی یک ذرّه آخر

که گشتی از محالی غِرّه آخر

تصاویر و صوت

نظرات