
عطار
المقالة الخامس عشر
۱
درآمد پنچمین فرزندِ هشیار
پدر راگفت کای دریای اسرار
۲
من آن انگشتری خواهم باخلاص
که در ملکت سلیمان گشت ازان خاص
۳
پری و دیو در فرمانش آمد
بساط ملک شادروانش آمد
۴
زنام آن نگینش شد نه از غیر
رموز مور کشف و منطق طیر
۵
گر آن انگشتری در دستم آید
فلک با این بلندی پستم آید
نظرات
دکتر صحافیان
پاسخ پدر:پادشاهی چه کارایی برایت دارد در حالی که ناپایدار است و در این حسرت آباد، ستمهایت باقی می ماند.جهان پر نوش داروی الهیمکش خود را به زهر پادشاهیاگر پادشاهی جاودانه می خواهی؛ چون خورشید به قرصی بسنده کن.پسر: آدمی هیچ گاه از آرزوی پادشاهی( چیرگی بر دیگران)رها نمی شود: نکو گفت آن حکیم مشتری فشکه گر شاهی بود روزی بود خوشپدر: از آن رو پادشاهی را برگزیده ای که آگاهی از ملک آن سرا نداری و اگر به این آگاهی و شهود برسی، همینجا بر دو عالم شاه خواهی شد.پسر( مقاله 17): همه بزرگان و حکیمان گرد دستگاه پادشاهان می چرخند.پدر: چقدر بر این غفلت خود اصرار می ورزی، ازین پادشاهی سست و زوال پذیر چه می خواهی؟!پسر( مقاله 18) :درخواست دارم که راز آن انگشتری را برایم آشکار کن تا دست کم از آن آگاهی یابم.پدر: ضمن حکایت بلقیا و عفان، رازگشایی می کند.دکتر مهدی صحافیان آرامش و پرواز روح