
عطار
المقالة الثانیة
۱
پسر گفتش گر این شهوت نباشد
میان شوی و زن خلوة نباشد
۲
نباشد خلق عالم را دوامی
نماند در همه گیتی نظامی
۳
اگر این حکمت و ترکیب نبود
بساط ملک را ترتیب نبود
۴
یکی باید هزار و یک تن آراست
که تا یک لقمه بنهی در دهان راست
۵
بحکمت کارفرمایان این راه
ز ماهی کار میرانند تا ماه
۶
زمین از کف فلک تابد ز دودی
که گر چیزی نبایستی نبودی
۷
اگر شهوة نبودی در میانه
نه تو بودی و نه من در زمانه
۸
تو شهوة می براندازی ز مردان
دلم را سر این معلوم گردان
نظرات